سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علمدار جبهه :: حاج حسین خرازی

 

.

مراسم گرامیداشت سالگرد شهادت «حاج ابراهیم همت» در مرکز فرهنگی سیدالشهداء(ع) در تهران برگزار شد.

سرودی است خونبار این سرگذشت/ سرودن زمردی که از سرگذشت/ ز همت که تا با خدا عهد بست/ همه عهدهای دگر را شکست/ ز همت که در جبهه پرمی‌کشید/ گه حمله چون رعد سر می‌رسید . . .

اینها ابیاتی بود که سعید قاسمی قبل از هر سخنی در این مراسم قرائت کرد.

وی سپس گفت: برنامه‌ای که برای گرامیداشت حاج همت برگزار می‌شود باید در شأن حاجی باشد، این شهید بزرگوار بیشترین نوار صوتی و تصویری را در میان فرماندهان جنگ دارد. اگر حاج همت بسیجیان و فرماندهان را توجیه می‌کرد، نمی‌شد هیچ قله‌ای را از آنها پس گرفت. او یک تنه در شناسایی‌ها و کارهای دیگر جبهه فعال بود و خستگی نمی‌شناخت.
این مراسم به گونه‌ای طراحی و اجرا شد که در هر بخشی از آن، قسمتی از سخنان شهید همت که قبل از شهادت در جمع فرماندهان و بسیجیان ایراد شده بود، پخش می‌شد. شهید همت در این سخنرانی که به گفته سعید سلیمانی ساعت ‌5/2 شب ایراد شده بود، تاریخ سیاسی ایران را از قبل انقلاب اسلامی و حین جنگ تحمیلی تشریح می‌کرد. در واقع سخنران اصلی مراسم خود شهید همت بود.

ولی همت، برادر شهید نیز در این مراسم گفت: جوان امروزی از ما سئوال می‌کند آیا ما هم می‌توانیم حاج همت و شهید باکری شویم یا نه؟ در پاسخ باید گفت: نباید از شهدایمان معصوم‌زاده بسازیم و بگوییم آنها کسانی بودند که دیگر کسی به پایشان نمی‌رسد. اگر این بحثها را مطرح کنیم، از اصل بحث منحرف می‌شویم، شهداء هم مثل ما زندگی می‌کردند.

وی اظهار داشت: از زمان جنگ شهید حاج همت زیاد گفته شده است. اما من از ویژگی‌های وی از قبل از انقلاب می‌گویم. بر خلاف امروز،‌ در زمان طاغوت اگر یک جوان 12 ساله به مسجد می‌رفت،‌ او را مسخره می‌کردند، حاج همت مسائل دینی خود را از 8 یا 9 سالگی شروع کرد، والده من تعریف می‌کرد دراین سنین اصرار بر نماز خواندن داشت. وقتی می‌خواست نماز بخواند، نمی‌توانست الفاظ عربی را به خوبی تلفظ کند، برای همین از من می‌خواست تا به او یاد بدهم و من آنقدر به او یاد دادم تا توانست درست بخواند. از 10 سالگی روزه می‌گرفت، وقتی غروب می‌شد،‌ حاجی به دلیل سن کم، بی‌حال می‌شد. والده ما به او می‌گفت: روزه نصفی بگیر. اما حاجی قبول نمی‌کرد. شب‌های قدر تا 100 رکعت نماز نمی‌خواند، نمی‌خوابید. با همان سن و سال با پای برهنه دنبال هیأت می‌دوید و حسین حسین (ع) می‌گفت.
برادر شهید همت ادامه داد: در مسائل اجتماعی، ویژگی‌های خاصی داشت و به یاد نداریم تا سنین 18و 20 سالگی کسی از او شکایت کند که برخورد بدی با کسی داشته است. طوری جذاب برخورد می‌کرد که همسایگان برای حل مشکل خود به شهید همت مراجعه می‌کردند.

در مسال خیر پیشقدم بود و در مسائل سیاسی نیز در سنین پایین، سر از کتابخانه صاحب‌الزمان (عج) شهرضا درآورد. از سوی دیگر ما در خانواده‌ای تقریبا مستضعف رشد کردیم. باید کار می‌کردیم و درس می‌خواندیم. همت سه ماه تابستان در زمین کشاورزی آنقدر کار می‌کرد که دستانش پینه می‌بست. کسی نبود که در خانه بنشیند و همه امکانات برایش فراهم باشد. چون در این صورت نمی‌توانست در ‌22 سالگی سپاه مریوان را با ‌7 هزار نفر فرماندهی کند.
سردار برقی از همرزمان شهید همت نیز در ادامه این مراسم گفت: گرامی می‌داریم یاد و خاطره شهیدانی که اگر مجالس اینچنینی توسط همرزمانشان سالانه هم برگزار نشود، می‌رود که به فراموشی سپرده شود، برخی مسئولانی که پست و مقام را از شهداء دارند، بعد از جنگ همه چیز را فراموش کردند، آن کار زینبی که قرار بود انجام شود، نشد، از شهید همت در این کشور فقط اتوبانی به یادگار مانده است، آن هم نه شهید همت، فقط همت.

دلمان خوش بود که یادگاری از همت داریم به نام اتوبان شهید همت، که متأسفانه نام شهید هم از آن برداشته شد. فرزندان شهید سال گذشته در بهشت زهرا(س) می‌گفتند: اگر دستتان به مسئولان می‌رسد، بگویید نام پدرمان را از این اتوبان بردارند، چون جز شرمندگی و خجالت چیز دیگری نداریم.

وی با بیان خاطراتی از شهید همت، گفت: باید از مردم شهرهای پاوه و نوسود بپرسید شهید همت که بود؟

حسین الله‌کرم نیز در این مراسم گفت: باور می‌کنید همت در طول دوران جبهه و جنگ زندانی شد؟ همت به خاطر مواضع حق‌طلبانه و مواضعی که از امام راحل بیان می‌کرد، زندانی شد؟ شاید هنوز وقت آن نرسیده است که اینگونه سخنانی در مجالس و محافل حتی در یک چنین مکانهایی گفته شود. ولی بگذارید با یاد و نام همت، همت کنیم تا این سخنان گفته شود و بشنویم.

وی ادامه داد: وقتی امام راحل شعار «جنگ جنگ تا پیروزی را دادند»، استراتژی خون تدوین شد. البته این استراتژی فقط عاشورائیان را خوشحال می‌کرد، چرا که باور می‌کردند که سرانجام شهید خواهند شد. اما آنها که در پی نام و نام بودند، به شدت نگران شدند و از همین‌جا بود که شکاف عقل و عشق شدت یافت.

عاشقان شهادت کوشیدند تا آن فریاد را عملیاتی کنند، اگرچه در این راه جان می‌باختند و شیفتگان دنیا نیز در پی خنثی‌سازی استراتژی خون برآمدند، هرچند در این راه باید ایمان می‌باختند، دنیاطلبان قدرت و توانایی دشمن و حمایت‌های آمریکایی‌ها و غربی‌ها را تکرار می‌کردند تا شعار امام راحل را در طول زمان بی‌اثر کنند، در این میان همت در بازدید از خط جبهه در شمال فکه وقتی که خط پدافندی ارتش را دید،‌ گفت: این خط جنگ نیست مبارزه نیست،‌ این خط، خط صلح و سازش است و بدین ترتیب به نقد آن پرداخت.

الله کرم اظهار داشت: جالب اینجاست که همت از جانب خودی‌ها مورد غضب قرار گرفت، همانهایی که در پایان جنگ به امام راحل نوشتند که نیاز به سلاحهای متعارف و غیرمتعارف دارند، اگرچه با وجود آنها تا پنج سال بعد نیز پیروزی نخواهند داشت، آنها پیروزی را پیروزی مادی می‌دانستند، پیروزی را در شهادت نمی‌خواندند و نمی‌نوشتند، راستش نمی‌دانم این حرفها را ادامه دهم یا باز، سکوت. سکوت و سکوت.

وی ابراز عقیده کرد: این جریان که هم‌اکنون سیاست را بر استراتژی مقاومت ترجیح می‌دهد، ولی برعکس آن را تبلیغ می‌کند، همت را در قرارگاه همت در منطقه عملیاتی فتح‌المبین زندانی کرد و اگر به آنجا رفتید، تامل کنید و قطراتی اشک در مظلومیت همت بریزید. آری او را زندانی کردند و نام آن را تنبیه همت گذاشتند تا خارج از چارچوب آنان سخن نگویند. البته تهمت شکاف بین ارتش و سپاه را نیز بر او زدند، اما خودشان از عملیات فاو به بعد بر همین شکلی که همت خواستار آن بود، عمل کردند، اما هرگز از زندانی کردن همت عذرخواهی نکردند و راه او را نستودند.

الله کرم ادامه داد: همت فراتر از لشگر شد، آنگاه که گفت: کربلا رفتن خون می‌خواهد. زیرا کربلا برای او یک آرمان بود، آرمانی که می‌تواند همه زمین‌ها را کربلا و همه زمانها را عاشورا کند، آرمانی که همت آن را عملیاتی کرد. می‌خواست با ریختن خونش جزیره مجنون را کربلا کند، مجنون در قبال جنون عشق به کربلا تغییر نام می‌داد.

وی گفت: همت نمی‌خواست آرمانهای امام راحل در هاله‌ای از ابهام باقی بماند، لذا به درستی تشخیص داد که کربلایی شدن، کربلا رفتن و کربلایی ماندن، نثار خون می‌خواهد. از این رو همت در این راه نه تنها خون بلکه سر خویش را تقدیم مولایش کرد.

الله کرم اظهار داشت: ماجرا از این قرار بود که همت بعد از عدم‌ فتح، در پاسگاه طلائیه با طعنه از ما بهتران روبرو شد. از ما بهتران همت را شکستند و او را بی‌عرضه نامیدند. شب عملیات در طلائیه هرچه جلو رفتیم، موانع و میدان مین بود، وقتی بعد از جنگ به منطقه طلائیه رفتیم و سه کیلومتر میدان مین و موانع را دیدیم، فهمیدیم بر سر شهید زمانی و همت چه آمده است. رو سیاهی به آنانی بماند که وقتی همت در پای نماز دستان خود را به سوی خدا برای دعا بلند می‌کرد او را مسخره می‌کردند که تهرانی‌ها داشی‌وار نماز می‌خوانند و دعا می‌گذارند.

در خیبر طعنه‌ها بیش از این بود، تا جایی که به تو تهمتی زدند که نمی‌توانم بر زبان بیاورم. چرا که می‌گفتند همت از این که تیر و ترکش نمی‌خورد برای این است که در خط اول حاضر نمی‌شود. از این که خط طلائیه شکسته نشده است، بر اثر بی‌تدبیری او بوده است. نه تو را نشکستند ، بلکه جاوادنه شدی.

همت در آن روزها وضعیت امروز ما را به تصویر کشید و در دو کوهه گفت که آمریکا، خلیج فارس، افغانستان، ترکیه و عراق را تحت کنترل خود در می‌آورد و ایران را محاصره می‌کند و بدانید تنها راه ما مبارزه با آمریکاست و عمل ما «کل یوم عاشورا و کل ارض کرببلاست». امروز می‌بینیم که برآورد اطلاعات استراتژیکی همت از سوی دشمن عملی شده است، ولی آیا ما آماده خون دادن و استراتژی مقاومت هستیم، همت در انتهای تاریخی ایستاده است که در آن فریاد می‌زند: سر اگر از عشق بر سر نیزه نمایان نشود، بار گرانی است به تن.

 

سردار همدانی از فرماندهان دوران دفاع نیز با اشاره به فداکاریهای شهید همت خاطراتی از وی بیان کرد.




تاریخ : یکشنبه 92/12/18 | 4:7 عصر | نویسنده : رضا حیدری