سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علمدار جبهه :: حاج حسین خرازی

اقتصاد مقاومتی




تاریخ : پنج شنبه 92/12/22 | 4:18 عصر | نویسنده : رضا حیدری
چادر
این‌طوری خوش‌تیپ تری!


گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادر پوشیدم؟
گفتم: چه می‌دونم، لابد این‌طوری خوش‌تیپ تری!
گفت: نچ!
گفتم: خب لابد فهمیدی این‌طوری حجابت کامل‌تره مثلاً!
گفت: نچ!
گفتم: ای بابا! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
گفت: اره تقریبا نزدیک شدی!
گفتم: آها!! دیدی گفتم همه‌ی قصه‌ها به ازدواج ختم می‌شوند؟ دیدی!!
گفت: برو بابا… دور شدی باز!
گفتم: خب خودت بگو اصلاً
گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهرا س” ست،

خواستم کمی شبیه “ خانومم ” باشم تا بیشتر دوستم داشته باشد...!



تاریخ : پنج شنبه 92/12/22 | 12:48 عصر | نویسنده : رضا حیدری

دیدار اشتون با فتنه‌گران حاصل دیپلماسی خنده دولت است

چه میکنید با مردم  ...

جناب آقای شیخ حسن روحانی؛ این بود بیعت با امام و انقلاب و رهبری؟ از تبعیت کردن از ولایت فقط نامه دادن و حرف زدن را یاد گرفته اید... کمی عمل ... از خود چیزی نشان دهید تا ملت شما را باور کنند... پدران و بزرگان ما انقلاب نکردند که ما الآن زیر چکمه های استبداد له شویم ... پدران ما جنگ نکردند که به این راحتی با دشمن دست دوستی دهیم و به روی دشمن بخندیم و با آغوشی باز از آنها استقبال کنیم که حتی در امور داخلی ما هم دخالت کنید ما در بیانات امام روح الله و حضرت آقا بفرما آمرکا ندیدیم ... شما برای آمریکا بفرما میزنید؟؟؟

به جای اینکه محکم جلوی دشمن بایستیم همیشه درحال لبخند زدن با آنها هستیم ... اسلام این را گفته؟ وقایع تاریخی را بخوانید ببینید پیامبر اسلام، امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین و دیگر ائمه (علیهم السلام) چگونه به دشمن نگاه میکردند و چگونه با آنها حرف می زدند...

مگر ما از مبارزه با ظلم و استبداد هراسی داریم... 

جناب آقای شیخ حسن روحانی؛ ما جوانان انقلابی این کشور از شما انتظار داریم و نمیگذاریم ذره ای از عزتمان به ذلت تبدیل شود...

جهاد همچنان باقی است و ما همچنان ایستاده ایم ...

 




تاریخ : پنج شنبه 92/12/22 | 11:43 صبح | نویسنده : رضا حیدری
دلم تنگ است مانند کوچه های ...

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
 
اتفاقی مقابلم رخ داد
 
وسط کوچه ناگهان دیدم
 
زن همسایه بر زمین افتاد
 
 
 
سیب‌ها روی خاک غلطیدند
 
چادرش در میان گرد و غبار
 
قبلا این صحنه را... نمی‌دانم
 
در من انگار می‌شود تکرار
 
 
 
آه سردی کشید، حس کردم
 
کوچه آتش گرفت از این آه
 
و سراسیمه گریه در گریه
 
پسر کوچکش رسید از راه
 
 
 
گفت: آرام باش! چیزی نیست
 
به گمانم فقط کمی کمرم...
 
دست من را بگیر، گریه نکن
 
مرد گریه نمی‌کند پسرم
 
 
 
چادرش را تکاند، با سختی
 
یا علی گفت و از زمین پا شد
 
پیش چشمان بی‌تفاوت ما
 
ناله‌هایش فقط تماشا شد
 
 
 
صبح فردا به مادرم گفتم
 
گوش کن! این صدای روضه‌ی کیست
 
طرف کوچه رفتم و دیدم
 
در و دیوار خانه‌ای مشکی است
 
****
 
با خودم فکر می‌کنم حالا
 
کوچه ما چقدر تاریک است
 
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
 
راستی! فاطمیه نزدیک است...



تاریخ : پنج شنبه 92/12/22 | 9:10 صبح | نویسنده : رضا حیدری

 

.

مراسم گرامیداشت سالگرد شهادت «حاج ابراهیم همت» در مرکز فرهنگی سیدالشهداء(ع) در تهران برگزار شد.

سرودی است خونبار این سرگذشت/ سرودن زمردی که از سرگذشت/ ز همت که تا با خدا عهد بست/ همه عهدهای دگر را شکست/ ز همت که در جبهه پرمی‌کشید/ گه حمله چون رعد سر می‌رسید . . .

اینها ابیاتی بود که سعید قاسمی قبل از هر سخنی در این مراسم قرائت کرد.

وی سپس گفت: برنامه‌ای که برای گرامیداشت حاج همت برگزار می‌شود باید در شأن حاجی باشد، این شهید بزرگوار بیشترین نوار صوتی و تصویری را در میان فرماندهان جنگ دارد. اگر حاج همت بسیجیان و فرماندهان را توجیه می‌کرد، نمی‌شد هیچ قله‌ای را از آنها پس گرفت. او یک تنه در شناسایی‌ها و کارهای دیگر جبهه فعال بود و خستگی نمی‌شناخت.
این مراسم به گونه‌ای طراحی و اجرا شد که در هر بخشی از آن، قسمتی از سخنان شهید همت که قبل از شهادت در جمع فرماندهان و بسیجیان ایراد شده بود، پخش می‌شد. شهید همت در این سخنرانی که به گفته سعید سلیمانی ساعت ‌5/2 شب ایراد شده بود، تاریخ سیاسی ایران را از قبل انقلاب اسلامی و حین جنگ تحمیلی تشریح می‌کرد. در واقع سخنران اصلی مراسم خود شهید همت بود.

ولی همت، برادر شهید نیز در این مراسم گفت: جوان امروزی از ما سئوال می‌کند آیا ما هم می‌توانیم حاج همت و شهید باکری شویم یا نه؟ در پاسخ باید گفت: نباید از شهدایمان معصوم‌زاده بسازیم و بگوییم آنها کسانی بودند که دیگر کسی به پایشان نمی‌رسد. اگر این بحثها را مطرح کنیم، از اصل بحث منحرف می‌شویم، شهداء هم مثل ما زندگی می‌کردند.

وی اظهار داشت: از زمان جنگ شهید حاج همت زیاد گفته شده است. اما من از ویژگی‌های وی از قبل از انقلاب می‌گویم. بر خلاف امروز،‌ در زمان طاغوت اگر یک جوان 12 ساله به مسجد می‌رفت،‌ او را مسخره می‌کردند، حاج همت مسائل دینی خود را از 8 یا 9 سالگی شروع کرد، والده من تعریف می‌کرد دراین سنین اصرار بر نماز خواندن داشت. وقتی می‌خواست نماز بخواند، نمی‌توانست الفاظ عربی را به خوبی تلفظ کند، برای همین از من می‌خواست تا به او یاد بدهم و من آنقدر به او یاد دادم تا توانست درست بخواند. از 10 سالگی روزه می‌گرفت، وقتی غروب می‌شد،‌ حاجی به دلیل سن کم، بی‌حال می‌شد. والده ما به او می‌گفت: روزه نصفی بگیر. اما حاجی قبول نمی‌کرد. شب‌های قدر تا 100 رکعت نماز نمی‌خواند، نمی‌خوابید. با همان سن و سال با پای برهنه دنبال هیأت می‌دوید و حسین حسین (ع) می‌گفت.
برادر شهید همت ادامه داد: در مسائل اجتماعی، ویژگی‌های خاصی داشت و به یاد نداریم تا سنین 18و 20 سالگی کسی از او شکایت کند که برخورد بدی با کسی داشته است. طوری جذاب برخورد می‌کرد که همسایگان برای حل مشکل خود به شهید همت مراجعه می‌کردند.

در مسال خیر پیشقدم بود و در مسائل سیاسی نیز در سنین پایین، سر از کتابخانه صاحب‌الزمان (عج) شهرضا درآورد. از سوی دیگر ما در خانواده‌ای تقریبا مستضعف رشد کردیم. باید کار می‌کردیم و درس می‌خواندیم. همت سه ماه تابستان در زمین کشاورزی آنقدر کار می‌کرد که دستانش پینه می‌بست. کسی نبود که در خانه بنشیند و همه امکانات برایش فراهم باشد. چون در این صورت نمی‌توانست در ‌22 سالگی سپاه مریوان را با ‌7 هزار نفر فرماندهی کند.
سردار برقی از همرزمان شهید همت نیز در ادامه این مراسم گفت: گرامی می‌داریم یاد و خاطره شهیدانی که اگر مجالس اینچنینی توسط همرزمانشان سالانه هم برگزار نشود، می‌رود که به فراموشی سپرده شود، برخی مسئولانی که پست و مقام را از شهداء دارند، بعد از جنگ همه چیز را فراموش کردند، آن کار زینبی که قرار بود انجام شود، نشد، از شهید همت در این کشور فقط اتوبانی به یادگار مانده است، آن هم نه شهید همت، فقط همت.

دلمان خوش بود که یادگاری از همت داریم به نام اتوبان شهید همت، که متأسفانه نام شهید هم از آن برداشته شد. فرزندان شهید سال گذشته در بهشت زهرا(س) می‌گفتند: اگر دستتان به مسئولان می‌رسد، بگویید نام پدرمان را از این اتوبان بردارند، چون جز شرمندگی و خجالت چیز دیگری نداریم.

وی با بیان خاطراتی از شهید همت، گفت: باید از مردم شهرهای پاوه و نوسود بپرسید شهید همت که بود؟

حسین الله‌کرم نیز در این مراسم گفت: باور می‌کنید همت در طول دوران جبهه و جنگ زندانی شد؟ همت به خاطر مواضع حق‌طلبانه و مواضعی که از امام راحل بیان می‌کرد، زندانی شد؟ شاید هنوز وقت آن نرسیده است که اینگونه سخنانی در مجالس و محافل حتی در یک چنین مکانهایی گفته شود. ولی بگذارید با یاد و نام همت، همت کنیم تا این سخنان گفته شود و بشنویم.

وی ادامه داد: وقتی امام راحل شعار «جنگ جنگ تا پیروزی را دادند»، استراتژی خون تدوین شد. البته این استراتژی فقط عاشورائیان را خوشحال می‌کرد، چرا که باور می‌کردند که سرانجام شهید خواهند شد. اما آنها که در پی نام و نام بودند، به شدت نگران شدند و از همین‌جا بود که شکاف عقل و عشق شدت یافت.

عاشقان شهادت کوشیدند تا آن فریاد را عملیاتی کنند، اگرچه در این راه جان می‌باختند و شیفتگان دنیا نیز در پی خنثی‌سازی استراتژی خون برآمدند، هرچند در این راه باید ایمان می‌باختند، دنیاطلبان قدرت و توانایی دشمن و حمایت‌های آمریکایی‌ها و غربی‌ها را تکرار می‌کردند تا شعار امام راحل را در طول زمان بی‌اثر کنند، در این میان همت در بازدید از خط جبهه در شمال فکه وقتی که خط پدافندی ارتش را دید،‌ گفت: این خط جنگ نیست مبارزه نیست،‌ این خط، خط صلح و سازش است و بدین ترتیب به نقد آن پرداخت.

الله کرم اظهار داشت: جالب اینجاست که همت از جانب خودی‌ها مورد غضب قرار گرفت، همانهایی که در پایان جنگ به امام راحل نوشتند که نیاز به سلاحهای متعارف و غیرمتعارف دارند، اگرچه با وجود آنها تا پنج سال بعد نیز پیروزی نخواهند داشت، آنها پیروزی را پیروزی مادی می‌دانستند، پیروزی را در شهادت نمی‌خواندند و نمی‌نوشتند، راستش نمی‌دانم این حرفها را ادامه دهم یا باز، سکوت. سکوت و سکوت.

وی ابراز عقیده کرد: این جریان که هم‌اکنون سیاست را بر استراتژی مقاومت ترجیح می‌دهد، ولی برعکس آن را تبلیغ می‌کند، همت را در قرارگاه همت در منطقه عملیاتی فتح‌المبین زندانی کرد و اگر به آنجا رفتید، تامل کنید و قطراتی اشک در مظلومیت همت بریزید. آری او را زندانی کردند و نام آن را تنبیه همت گذاشتند تا خارج از چارچوب آنان سخن نگویند. البته تهمت شکاف بین ارتش و سپاه را نیز بر او زدند، اما خودشان از عملیات فاو به بعد بر همین شکلی که همت خواستار آن بود، عمل کردند، اما هرگز از زندانی کردن همت عذرخواهی نکردند و راه او را نستودند.

الله کرم ادامه داد: همت فراتر از لشگر شد، آنگاه که گفت: کربلا رفتن خون می‌خواهد. زیرا کربلا برای او یک آرمان بود، آرمانی که می‌تواند همه زمین‌ها را کربلا و همه زمانها را عاشورا کند، آرمانی که همت آن را عملیاتی کرد. می‌خواست با ریختن خونش جزیره مجنون را کربلا کند، مجنون در قبال جنون عشق به کربلا تغییر نام می‌داد.

وی گفت: همت نمی‌خواست آرمانهای امام راحل در هاله‌ای از ابهام باقی بماند، لذا به درستی تشخیص داد که کربلایی شدن، کربلا رفتن و کربلایی ماندن، نثار خون می‌خواهد. از این رو همت در این راه نه تنها خون بلکه سر خویش را تقدیم مولایش کرد.

الله کرم اظهار داشت: ماجرا از این قرار بود که همت بعد از عدم‌ فتح، در پاسگاه طلائیه با طعنه از ما بهتران روبرو شد. از ما بهتران همت را شکستند و او را بی‌عرضه نامیدند. شب عملیات در طلائیه هرچه جلو رفتیم، موانع و میدان مین بود، وقتی بعد از جنگ به منطقه طلائیه رفتیم و سه کیلومتر میدان مین و موانع را دیدیم، فهمیدیم بر سر شهید زمانی و همت چه آمده است. رو سیاهی به آنانی بماند که وقتی همت در پای نماز دستان خود را به سوی خدا برای دعا بلند می‌کرد او را مسخره می‌کردند که تهرانی‌ها داشی‌وار نماز می‌خوانند و دعا می‌گذارند.

در خیبر طعنه‌ها بیش از این بود، تا جایی که به تو تهمتی زدند که نمی‌توانم بر زبان بیاورم. چرا که می‌گفتند همت از این که تیر و ترکش نمی‌خورد برای این است که در خط اول حاضر نمی‌شود. از این که خط طلائیه شکسته نشده است، بر اثر بی‌تدبیری او بوده است. نه تو را نشکستند ، بلکه جاوادنه شدی.

همت در آن روزها وضعیت امروز ما را به تصویر کشید و در دو کوهه گفت که آمریکا، خلیج فارس، افغانستان، ترکیه و عراق را تحت کنترل خود در می‌آورد و ایران را محاصره می‌کند و بدانید تنها راه ما مبارزه با آمریکاست و عمل ما «کل یوم عاشورا و کل ارض کرببلاست». امروز می‌بینیم که برآورد اطلاعات استراتژیکی همت از سوی دشمن عملی شده است، ولی آیا ما آماده خون دادن و استراتژی مقاومت هستیم، همت در انتهای تاریخی ایستاده است که در آن فریاد می‌زند: سر اگر از عشق بر سر نیزه نمایان نشود، بار گرانی است به تن.

 

سردار همدانی از فرماندهان دوران دفاع نیز با اشاره به فداکاریهای شهید همت خاطراتی از وی بیان کرد.




تاریخ : یکشنبه 92/12/18 | 4:7 عصر | نویسنده : رضا حیدری

امیرالمومنین(علیه السلام): 

ألا و إنّ امامَکُم قَدِ اکتَفَی من دنیاهُ بمِطمرَیهِ و مِن طُعمِهِ بقُرصَیهِ، ألا و انّکُم لا تَقدِرونَ علی ذلکَ و لکن اعِیِنونی بوَرَعٍ و اجتهادٍ و عِفَّةِ و سَداد.

آگاه باشید که امام شما از دنیای خویش به دو جامه فرسوده و دو قرص نان کفایت کرده و رضایت داده است؛ البته شما توانایی چنین کاری را ندارید ولی با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی مرا یاری دهید.

 مرحوم آقاى نجومى (رضوان اللَّه علیه)؛ عالم، فاضل، درس‌خوانده، زحمت‌کشیده، در عین حال یک قله‌ى هنرى و حقیقتاً یک هنرمند. بعد از انقلاب، قبل از دوره‌ى ریاست جمهورى، من یکى از سفرهائى که به کرمانشاه آمدم، منزل ایشان رفتم و کارهاى هنرى‌اش را از نزدیک دیدم. بعد هم پس از رحلت امام، ایشان یکى از کارهایش را براى من فرستاده بود. من از ایشان درخواست کردم که این حدیث شریف را: «من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره» براى من بنویسید تا جلوى چشم من باشد؛ فراموش نکنیم وظیفه‌ى تعلیم خودمان را. ایشان با یک خط بسیار زیبائى نوشتند، من هم تابلو کردم و توى اتاق جلوى چشم من است. «من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»؛ اگر این تعلیم انجام گرفت، تعلیم غیر، آسان خواهد شد؛ مشکل کار ما این است.




تاریخ : یکشنبه 92/12/18 | 3:59 عصر | نویسنده : رضا حیدری

با برررسی موردی تحلیل رهبر انقلاب از «مذاکره با آمریکا»

کتابی برای روش نظام‌مند تحلیل سیاسی

از ویژگی‌های کتاب این است که علاوه‌بر ویژگی‌های مهارتی، کاربرد آن در سخنان رهبر انقلاب به صورت مصداقی نشان داده شده است. کتاب دستینه‌ای راه‌گشا برای جوانان دانشجو و فعالان سیاسی است و این‌قدر کاربردی هست که می‌شود از روی دسته‌بندی آن، تحلیل‌های سیاسی رایج و مرسوم را نقد کرد.




تاریخ : شنبه 92/12/17 | 1:40 عصر | نویسنده : رضا حیدری




تاریخ : شنبه 92/12/17 | 1:34 عصر | نویسنده : رضا حیدری